سرزمین پاکی

سرزمین پاکی

سرزمین نیکی و مهربانی
سرزمین پاکی

سرزمین پاکی

سرزمین نیکی و مهربانی

کمیت یا کیفیت، مسئله این است


یکی از کلیدی ترین چالش های اعتقادی ذهنم، در طول تمام این چند سال که نسبت به مسائل اطرافم اعم از شخصی یا اجتماعی تفکر داشته ام، همواره این بوده که میزان انجام شدن اتفاقات مثبت در زندگی مهمتر است یا چگونگی و بهبود آن؟ در شرایط ایدآل هر دو آنها ... اما اگر شرایط بگونه ای باشد که فقط مجاز به انتخاب یکی باشید، کدام؟

بیائید با هم چند مثال رو تجسم کنیم ... هر کدام از ما تنقلات گوناگونی رو تجربه کرده ایم، گاهی اوقات افرادی رو دیدم که پفک و یا چیپس رو مشت مشت میخورند و هنوز لقمه رو پائین نداده مشت بعدی. این یک نوع خوردن بر پایه کمیت هست. (این در مورد شکلات و یا پاستیل هم صدق میکند!!) اما گاهی اوقات افرادی رو دیدم که همون چند تای اولی رو مزه مزه میکنند و دست میکشند. هر دو قشر از خوردن خود راضی میشوند.

بعضی ها در امتحانات دبیرستان نتایج شگفت انگیزی بدست می آوردند. شاید تمام کتاب درسی رو خونده بودند و حتی بعضی دوره کرده بودند اما نتیجه حاصل از کسی که 65% سورس امتحانی رو "با دقت" مطالعه کرده بود، ضعیف تر بود. (این در مورد کنکور هم مصادیق زیادی داشت) مسلماً کسی که کیفیت رو انتخاب کرده بود راضی تر بنظر میرسید.

تاجری در بازار بسیار موفق عمل میکند. این موفقیت و کسب منافع وی رو ترغیب به بسط دادن کار و گسترش آن مینماید. و هر که بامش بیش برفش بیشتر. هر چه منافع بالاتری نصیبش میشود در ازاء آن مشغله فکری، چک های برگشتی، سامان دهی مجموعه ها، رسیدگی به پرسنل، تعامل با دارایی و ... بیشتر و بیشتر میگردد. هر چه تعداد ماشینهای پارکینگ و مدل آنها بالاتر میرود، دغدغه آسیب ندیدن و بیمه کردن و تمیز نگاهداشتن هم بیشتر میشود. و در اثر استمرار این روند، خانواده تاجر معمولاً شام را به تنهایی میخورند، تعطیلات را جدای از هم میروند و روح خانواده کم کم در همه آنها کمرنگ تر میشود.

یکی از دوستانم استادی داشت که مقایسه با مزه ای داشت از زوج پول داری که روی تخت میلیونی دور از هم استراحت میکنند و زوجی که با یک موتور وسپا مثل چسب به هم پیوند خورده اند و شاد.

 

هدفم از این نگاره، نفی فعالیت و بدست آوردن منافع و داشتن زندگی مرفه نیست. هدفم مقایسه بین دو تفکر پایه ای هست که نه تنها در مردم ما، بلکه در تمامی جوامع جهان وجود داره و هر جامعه ای یکی رو انتخاب کرده. همون طوری که در خانواده (جامعه کوچک) هم به همین صورت هست.

پایبندی و ارج نهادن به کیفیت منجر به جلوگیری از مصرف بیهوده انرژی و بازدهی و راندمان بالاتر خواهد بود.

چرا به جای نصف یک پاکت چیپس، خودمو با دو تا پاکت خفه کنم؟ نصف دیگشو با دوستم میخورم که با هم کیف کنیم و پول یک پاکت دیگشم میدم مداد میخرم، چون اون یکی دیگه تموم شده بود.

چرا وقتمو با مطالعه بدون تمرکز هدر بدم؟، بجای 2 بار مرور بی انگیزه 10 ساعته، یک مطالعه متمرکز 6 ساعته، یک استراحت 3 ساعته و یک دست بازی (پی ای اس 2011) میزنم و حالشو میبرم.

چرا به جای افتادن توی یک لوپ " سود کسب کن و سود حاصله رو دوباره سرمایه گذاری کن"، نیوفتم توی لوپ "بعد از سود اولین کاری که میکنم با عهد و عیال میرم یک سفر ... و با روحیه به کارم ادامه میدم"

پرچم کشور استرالیا



پرچم کشور استرالیا ترکیبی از پرچم کشور پادشاهی بریتانیا (در سمت چپ بالا) و مدلی از پنج عدد ستاره هفت پر و یک عدد ستاره پنج پر، در سایر نقاط آن است. وجود پرچم بریتانیا نشان این است که استرالیا از لحاظ سیاسی وابسته به نظام سلطنتی مشروطه بریتانیاست.



نام این ستاره ها عباتست از:

آلفا-اپسیلون-دلتا-گاما-بتا و ستاره مخصوص کشورهای همسود که همه آنها بجز اپسیلون پنج پر، هفت پر هستند.



چیدمان این ستاره ها در واقع چیدنمان صور فلکی چلیپا (Southern Cross) میباشد که برخی از کشورهای جنوبی کره زمین از آن روی پرچم خود استفاده کرده اند. (مانند برزیل) این ستاره ها در نیمکره جنوبی، قابل مشاهده هستند و بهترین زمان دیده شدن آنها اردیبهشت ماه (ماه May) میباشد.

طبق مصوبه، پرچم استرالیا باید در تمامی ساختمان های دولتی و همچنین در هر انتخابات و یا رفراندومی برافراشته باشد.

 

 

جامعه چند ملیتی، جامعه چند فرهنگی

هنوز هم خیلی ها تو همین سالهایی که ما داریم زندگی میکنیم، همین زمانی که عصر نوین ارتباطات میخوانیمش زندگی میکنند و افکار و عقاید چند قرن گذشته رو به همراه دارند و سخت پایبندش هستند. البته انتخاب روش و اعتقاد در زندگی کاملاً شخصی و آزاد هست اما چقدر خوبه که ما آدمها راجع به اطرافمون بی تفاوت نباشیم و با شرایط زندگی امروز همه مردم در دنیا، حداقل "آشنا" باشیم.

نگاه اول، اسلو، نروژ، سرزمین کفار

یک نروژی "اصل"، تصمیم میگیره برای "جهاد" بر ضد اسلام و همچنین چند فرهنگی بودن جامعه در اروپا، تعداد زیادی (حدود 90 نفر) از مردم رو که اکثر اونها نوجوانان بوده اند به گلوله ببندد. این آقا اصلاً خودش رو مقصر نمیدونه و اینکه اون برای اعتقادش این عمل رو مرتکب شده است.

نگاه دوم، هیروشیما، ژاپن، سرزمین کفار

شرکت مزدا، در صفحه وبسایت خود توضیح داده است که نام این شرکت برگرفته شده از نام "اهورا مزدا" خدای خرد و اندیشه است. البته در داخل خود ژاپن این خودرو به نام "ماتسودا" شناخته میشود.

گذشتگان و نیاکان ما، به نسبت دستیابی محدودتر به منابع و همچنین عدم امکان جابجایی سریع و راحت، در شرایطی زندگی میکردند که باید برای وحدت و ایجاد موج همدلی مردم، در بوق مزایای نژادی و برتری های قوم و مذهب خود بر دیگر ملل و قبایل میدمیدند. اما اکنون با توجه به جمعیت کنونی زمین و توسعه تکنولوژی مختلف دیگر مردم یاد گرفته اند که تفاوتهای همدیگر رو تحمل کنند و بدون توجه به عقاید شخصی در سایه یک جامعه قانون مدار، در کنار همدیگر با صلح زندگی کنند.

 

پایبندی به قوانین مدنی در این سرزمین و آن سرزمین

نگاه اول

----------

شنبه شب، شب عید شیعیان، شب نیمه شعبان

کرج-خیابان گلشهر

در اینجا و اینجا خوندم که پس از برخورد آیینه دو ماشین در ساعات آخر شب، نوجوانی هفده ساله با عصبانیت از ماشین پیاده شده و با قمه گلوی جوانی را پاره میکند. این برای کم شدن ناراحتی او کافی نبود. بنابراین اینبار قلب جوان را مورد هدف قرار داد. و البته باز هم ناراحت بود چون از رساندن جوان در حال مرگ به بیمارستان یا حتی تماس با اورژانس گذشت و با دوستان سوار بر ماشین، به راهش ادامه داد.

فردا صبح نوجوان در روزنامه خواند: "روح الله داداشی"، برنده مسابقات قویترین مردان ایران، شب گذشته کشته شد.

اینجا ایران، اتفاقی بوقوع پیوست. همه با رگهای از گردن بیرون زده به دنبال مقصر میگردند تا قبل از چهلم به سزای عملش برسد. مقصر کیست؟ آموزش و پرورش ... پلیس ... اورژانس ... وزارت دارایی ... آمریکای جنایتکار ... فرار مغزها ...

نگاه دوم

----------

خیلی دورتر از سرزمین شیعیان-سرزمین کفار

هموطنی میگفت: "به نظر من رانندگی در سیدنی بسیار ساده تر از رانندگی در تهران است بعید می دونم با سابقه ترین راننده اینجا بتونه حتی یک خیابون در تهران رانندگی کنه، اینجا همه قانون را رعایت می کنند و اصلا لازم نیست که شما حواستون به رانندگی بقیه باشه فقط کافی است شما هم قوانین را رعایت کنید و همه حواستون به علائم رانندگی باشه، بر خلاف تهران، سیدنی به اندازه علائم کنار خیابونی، یک سری علائم زمینی هم داره پس به زمین هم توجه کنید، به این ترتیب اصلا لازم نیست سر چهار راه یا وقتی چراغ سبز شد یا سر فرعی ها سرعتتون را کم کنید و یا نگران این باشید که ماشینی جلوتون بپیچه .... شاید به این دلیله که اینجا همه با حداکثر سرعت مجاز رانندگی می کنند و اگه یه نفر قانونی را رعایت نکنه و منجر به تصادف بشه حتما تصادف شدیدی خواهد شد. ضمنا اینجا هیچکس عجله نداره و بسیار خونسرد رانندگی می کنند برای ما پیش آمده پشت چراغ قرمز بودیم و اولین ماشین، متوجه سبز شدن چراغ نشده است، باور کردنی نبود که هیچکس بوق نزد و همه همینطور ایستادند تا دوباره چراغ قرمز شد!!!" ۱

۱ نقل قول شده از وبلاگ «از تهران تا سیدنی ... http://inaustralia.blogsky.com/1387/09/»