سرزمین پاکی

سرزمین پاکی

سرزمین نیکی و مهربانی
سرزمین پاکی

سرزمین پاکی

سرزمین نیکی و مهربانی

فرصتی برای نو شدن

نوروز دوست داشتنی، داره کم کم از راه میرسه. برای ما ایرانیها، آغاز سال نو، با شروع فصل بهار، همزمان هست. سردی و سیاه و سفید زمستون، بار و بندیلشو جمع میکنه و خودش میره ... چون این روزا همه منتظر بهار هستند.  بهاری که مظهر "آفرینش" هست. بهاری که میگه امید به تازه شدن، اشتباه نبود .بهاری که بعد از اون همه سردی و خشکی، حالا آب رو روانه رودخونه ها میکنه و لباس سبز رو تن درخت ها.

دلم میخواد آرزو کنم که ای کاش همه ما آدمها هم مثل بهار، تغییر کنیم .بعد از اونهمه جنگ و تعصب و خشونت و ... کاشکی ما هم جوونه بزنیم ... از این درخت بی ریخت، خشک و خشن، ... هنوز هم امید گیاه زنده و سبز زیبای پر از شکوفه شدن، هست.

خیلی از سنت هایی که در فرهنگمون وجود داره، سمبولیک هست. رسم خونه تکونی و سفره هفت سین چیدن و دید و بازدید و سفر، رسوم خوشایندیست ... امیدوارم بتونیم افکارمون رو هم خونه تکونی کنیم، هفت سین دل بچینیم و سفری از اعتقاداتمون به اندیشه دیگران کنیم.

عید همگی مبارک باشه ... امیدوارم خودتون و خانواده سالم باشید و در کنار هم به خوشی

امسال اولین عیدیست که پدر خانوم ظاهراً پیش ما نیست ... امیدوارم خداوند رحمت کنه و روحش شاد باشه ...


منبع عکس اولیه

میزان حقیقت جویی در ما چقدر هست؟

justice.jpg

یک سوالی که همیشه از کودکی در ذهن داشتم این بوده و هست که اگر روزی خودم یا نزدیکانم، کسانی که بسیار دوستشون دارم، یا کسانی که برایم منافعی دارند، مرتکب اشتباهی شوند، چقدر حاضر به پذیرفتن این اشتباه خواهم بود؟ عددی بین 0% تا 100% طیف مختلف جواب ها خواهد بود. اما اون چیزی که بسیار اهمیت پررنگتری دارد، میانگین این اعداد در جامعه ایست که زندگی میکنیم. فرض کنید برادرتان به حق یا ناحق (که باز این هم جای فرهنگ سازی داره) مرتکب خشونت فیزیکی بر علیه شخص دیگری شود، اگر پدرتان پول شخصی را نپردازد، اگر تیم ملی فوتبال کشورتان ناجوانمردانه جهت تسویه حساب های گذشته، با گل خوردن از  تیمی، نتیجه مساوی بگیرد (که تیم سوم از جدول مسابقات حذف شود)، عکس العمل شما چیست؟

برای تخریب جریانی که آن را دشمن خود میپندارید، چقدر حاضرید به دروغ، "بدی" رو به آن نسبت دهید. اگر در جریان دادرسی، صرفاً با یک "بله" یا "خیر" شما، پرونده به نفعتان خاتمه یابد، چقدر حاضرید چشمتان را روی حقیقت ببیندید، و زبانتان آنچه "خلاف واقع" هست، بگوید.

به صرف داشتن روابط و یا احساسات، میتوان "حقیقت" رو کتمان کرد؟

...

... این یک سوال سخت است ...

پ.ن. امروز مطلبی رو تصادفی مطالعه کردم در ارتباط با یک عقیده اقلیت، نویسنده انواع و اقسام دروغ ها، تهمت ها و نارواها رو نسبت داده بود به پیروان این عقیده ... (پیامبر پیش بینی کرده اند که چنین اشخاصی در چند سال دیگه می آیند و آنها را لعن و نفرین کرده اند؛ حدیث داریم !! ... ) که چی رو ثابت کنه؟ اگر روزی بخواهم در ارتباط با حتی خشن ترین انسانها که مرتکب جنایت شده اند، دزدی کرده اند و تجاوز، تحقیق و اظهارنظر کنم، نباید یادم نره که "حقیقت" خیلی مهمتر از عقیده و یا حقم به تنهاییست.

منبع عکس: http://vista.ir/include/articles/images/235cdf786d7911df44f3da4d304c8d7b.jpg

خشونت، ابزار زندگی انسان یا حیوان


در تعاریفی که از یک جامعه "ایدآل" تو ذهنم هست، همیشه "الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ"، "انسانیت" بوده و انسانیتی که تعادل و اعتدال رو نگه داشته. مانند یک بند بازی که در لبه تیز پرتگاه، هیچ وقت فرصت خیلی چپ بودن یا خیلی راست بودن رو نداره و ادامه حرکت منوط به "میانه روی" هست.

کلمه "انسانیت" برایم کلمه کلیدی خوشایندیست. یه جورایی میشه روش به عنوان ترازو حساب کرد. ماهیتش بسیار ساده هست. یعنی "حیوان نبودن"! خارج از غرایض فیزیکی، که ابزار مشترک زندگی "ما" و "اونها"ست،

اگر حیوان الزامی در پوشش خود نداره، (برهنگی)

اگر حیوان غذای حیوان دیگری رو صاحب میشه، (دزدی)

اگر حیوان با خانواده خود ارتباط جنسی داره، (انحرافات اخلاقی)

اگر حیوان برای حفظ قلمرو، همجنسش رو زخمی میکنه یا از بین میبره، (خشونت)

اگر حیوان هیچ انگیزه ای برای "ارتقاء جایگاه ها"ی خودش نداره، (عدم تعالی)

اما انسان پتانسیل "حیوان" نبودن رو داره، این بستر خانوادگی و اجتماعی اطراف و محیطش هست که در این زمینه تعیین کننده هست.

در تحقیقات حیات وحش، گاهی اوقات رفتارهایی از برخی گونه ها ثبت شده که "بسیار تعجب بر انگیز" هست، مثل محبت شکارچی به شکار تازه متولد شده، یا وفاداری برخی زوج ها تا پایان عمر در برخی حیوانات، اما اون چیزی که بصورت عمومی "قانون جنگل" نامیده میشه، "طبیعت" زندگی کردنه.

با این دیدگاه، خشونت به عنوان یکی از ابزار زندگی جنگلی، به چه کار "انسان" فرهیخته در یک دنیای مدنی متمدن میاد؟ در هرکسی "میزان کنترل بر خود و جلوگیری از خشونت" یک شاخص هست برای پیدا کردن موقعیت خود در نمودار "انسانیت".

البته زندگی انسانها بسیار بسته به محیط اولیه زندگی، و نوع نگاه تربیتی سرپرستشان دارد. و این نوع نگاه "شخصیت" و تفکر فرد رو حد و حدود بندی میکنه.

بسیار باعث تاسف و ناراحتی میشه که هنوز میشنویم و میبینیم که "بسیاری" انسانها سبک "جنگل" رو به زندگی مدنی و متمدن ترجیح میدن. اگر امروز یک عرب مسلمان میتونه در یک جامعه چندفرهنگی در کنار چینی کمونیست، یا یک فرانسوی لائیک، یا آفریقایی بی خدا، زندگی معمولی رو داشته باشه، این نشانه چیست؟ آیا شما میتوانید در یک قفس مرغ و گرگ و مار و موش داشته باشید که بدون آسیب به هم زندگی کنند؟

بله، درسته، ما در قبال "تعالی" جامعه انسانی مسئولیم. هیچ کس نمیتونه ادعا کنه که فرهنگ و اخلاق و انسانیت جامعه به من ربطی نداره  چرا که ما اجتماعی زندگی میکنیم و محل زندگیمان جامعه است. در زمان غارنشینی شاید این ایده، به حق و درست مینمود اما امروز تک به تک افراد برای بالا بردن پرچم این "جنس" که انسان نامیده شده وظیفه دارند. اما ابزار بازدارندگی چیست؟ اعدام، شلاق، تجاوز، شکنجه، شما رو یاد چه محیطی میندازه؟

خشونت علیه زنان، کودکان، زندانیان سیاسی، دگراندیشان، حیوانات، خشونت جنسی، خشونت خیابانی و هزاران مورد دیگر روزانه اتفاق می افتد.

اون چیزی که بسیار موثر بر این داستان هست و متاسفانه به دلیل پایه بودن و بلندمدتی کمتر اهمیتش رو درک میکنند، "آموزش و اطلاع رسانی" هست.

من بانگ میزنم، فریاد میکنم، آی انسان ... خشونت ممنوع ...

این پست، انگیزه ای برای نوشتن بود.

اسکار فریاد فرهنگ دیار

http://www.naghdefarsi.com

مراسم اسکار امسال هم به  پایان رسید و در انتها نام نامی "ایران" بود که با هنرمندی زنان و مردانی به گوش جهانیان رسید که با پیامی که لحظه دریافت "مجسمه" از طرف مردم ایران دادند، خود رو در تاریخ شرف و جوانمردی ایران پررنگ و برجسته نمودند.


http://www.naghdefarsi.com/iran-news/6345-1390-12-08-02-07-25.html

بعد از مدتها وقتی سخنان اصغر فرهادی رو خوندم، از اینکه من هم یک "ایرانی" هستم احساس غرور کردم.

سرفرازی ما جایی است که هنرمند کشورمون، بعد از گرفتن اسکار، از  "مردم ایران" و اینکه از جنگ و تهدید و تحریم و دشمنی "بیزار" هستند، سخن گفت. که مردم ایران مردمان "فرهنگ و هنر" هستند. این تصویر و صدای زشت که ایران رو یک متحجر متعصب پر از کینه معرفی میکنه، تصویر و صدای مردم ایران نیست. درود بر اصغر فرهادی ...

اصغر فرهادی گفت: «ایرانیان بسیارى در سرتاسر جهان در حال تماشاى این لحظه‌اند و گمان دارم خوشحالند. نه فقط به خاطر یک جایزه‌ مهم یا یک فیلم یا یک فیلمساز. آن‌ها خوشحالند چون در روزهایى که سخن از جنگ، تهدید، و خشونت میان سیاستمداران در تبادل است نام کشورشان ایران از دریچه‌ باشکوه فرهنگ به زبان مى‌آید. فرهنگى غنى و کهن که زیرگرد و غبار سیاست پنهان مانده. من با افتخار این جایزه را به مردم سرزمینم تقدیم مى‌کنم. مردمى که به همه‌ فرهنگ‌ها و تمدن‌ها احترام مى‌گذارند و از دشمنى کردن و کینه ورزیدن بیزارند.»


پ.ن1 : هنر، سراسر حس هست و طبع هست و ذوق. برای همین بسیار سلیقه در "مزه" کردنش نقش داره اما جدا از سلیقه مخاطبین "جدایی نادر از سیمین"، برخورد کارگردان این فیلم با منتقدین و در نهایت نوع دریافت جایزه باعث شد که با این پست بگم آقای فرهادی، ممنون که سخن بخشی از جامعه "ایرانی" رو فریاد کردی ...
پ.ن.2: هفته اول اکران این فیلم در تهران، اون رو روی پرده یکی از سالنهای مجموعه "پدیده" تماشا کردیم. بعد از اتمام فیلم تمامی حضار به پا ایستادند و چند دقیقه برایش دست زدند.

پ.ن.3: دامون شرح مختصری از حول و حوش اسکار و برنده اون به زبان انگلیسی نوشته که ممکنه به درد رهگذری که از اینجاها رد میشه بخوره:

Dear Friends,

You may  have heard about an Iranian movie which has won most of the important film festivals awards including the American academy award of Oscar. It is a movie to see not just to
get more familiar to the real life in in today's Iran, but also since it grounds itself in basic and relatable dualities , regardless of which country one lives in, it manages to raise deeply relevant
and universal questions about responsibility, gender, pride and the elementary importance of telling the truth.
After winning the Sydney film festival prize last year , "A Separation" is about to release in Australia this weekend .
follow the link for more info :http://www.hoyts.com.au/Movies/details/A_Separation.aspx

Best Regards,
Damon