سرزمین پاکی

سرزمین پاکی

سرزمین نیکی و مهربانی
سرزمین پاکی

سرزمین پاکی

سرزمین نیکی و مهربانی

مغزتو بذار تو یخچال ...

از ساختارشکنی خوشم میاد، بنظرم آزادی تابو شکنی و روحیه به چالش کشیدن "هر چیزی"، یک نوع سیستم نظارت لحظه به لحظه بوجود میاره که نتیجه اش به دور موندن جامعه از تعصب و بی فکری هست. به شرطی که البته احترام و حریم خصوصی افراد و عقاید حفظ بشه ... این معنیش این هست که هر کسی میتونه هر عقیده ای داشته باشه ... اما هیچ کسی حق نداره به دور از قانون مدنی، تکلیف کنه که وظیفه بغل دستی چیه ...

اصل اول آزادی در اندیشه من، رها بودن تفکر، گفتار و رفتار در حوزه "شخص" هست تا جایی که به هیچ انسانی و هیچ عنصری از محیط زیست لطمه ای وارد نشه ...
برادر ... خواهر ... هر میوه ای رو اگه تو یخچال نذاری، دیر یا زود خراب میشه، میگنده ... تفکر، میوه اندیشه انسان و وجه تمایز ما با بدنهای حیوانیست.
تازه و سرزنده و پاک نگهداریم، اندیشه مان را ...

فرهنگ ورزشی برره، ما خوبیم آنها بدند ...

استادیوم یکصد هزار نفری

ورزشگاه آزادی

تهران

ساعت 19:10اتوبان تهران-کرج


ترافیک، آقا چقدر ترافیک، بابا مردم ترکوندنا! ... باریکلا به این مردم وطن دوست، شایدم "ورزش دوست" ... آقا هیچی بهتر از تماشای یک مسابقه فوتبال از نزدیک نیست ... اونم اگه تیم ملی کشورت باشه ...

اوه چقدر هم سرباز اینجاست، روحیه شون هست دیگه هرچی بهشون لبخند میزنم بازم با اخم نگاهم میکنند! میخواهیم وارد یکی از راههای فرعی پارکینگ آزادی بشیم ... جای پارک هست:

سرباز عصبانی: "بیا برو جلو آقای زرنگ!!"

ما: "؟؟!!! !! ؟ ؟؟؟"

بچه ها اونجا رو ... صف بلیط رو داشته باش پسر ...

ساعت 19:40دکه بلیط فروشی

ما: برادر، آخه مگه این اسکناس این مملکت نیست، بابا این 50 هزار تومنه، 50 میلیون نیست که

برادر بلیط فروش: تراول نمیگیرم ...

ما: پس ما باید چه کار کنیم؟

برادر بلیط فروش: برو دکه اول ...

صف دکه اول داشته باش پسر ...

ساعت 19:55 دکه بلیط فروشی اولی

برادر بلیط فروش اولی: بلیط تموم شد !!!

ما:   :|


برادر لااقل این تراول ما رو خرد کن ...

.

.

.

ساعت 20:00 داخل استادیوم

بچه ها، ببین چقدر بچه ها سیگار میکشن ها، ... خیلی میکشن ...

ساعت 20:35 ...

بچه ها، بچه ها خوب بازی نمیکنن ... انگار یه جای کار مشکل داره ...

ساعت 9:15 ...

حالم از سیگار یکصدهزار نفری بهم میخوره ... اینجا ورزشگاه هست؟ یا تماشای جنگ خروس ها؟

چند هزار نفر با هم شعار می خوانند ... به مادر های یک نژاد 

اینجا ایران است ... ما بهترین مردم روی کره خاکی و حتی کره های غیر خاکی ...

اینجا ایران است ... سرزمین احترام و لبخندهای گرم ...

اینجا ایران است ... سرزمین رفاقت، معرفت و میهمان پرستی ...

اینجا ایران است ... سرزمین من ...


بیمه برره، عذاب در سایه آرامش

تصادف ...



ساعت 9 صبح

اتوبان کرج – تهران به سمت تهران

بعد از خروجی میدان استاندارد

ای بابا، این تاکسی ها هم اتوبان رو با خیابونهای شلوغ شهر اشتباه گرفتن ... نگاهش کن، الان تو خط کند بود الان اومد جلوی ما حالا هم داره میره تو خط تند، ای وای من ... دوباره برگشت وسط، صبر کن الان از کنارش میگذریم تا یه کاری دستمون نداده ... وای ... ببین وسط اتوبان ترمز کرد و وایستاد، خدا رو شکر من به موقع وایسادم ...

صدای خط ترمز طولانی از پشت سر بگوش میرسه ... ثانیه ای دلهره و بعد ... صدای شکسته شدن، مچاله شدن، ...

بازم خدا رو شکر، فقط در اثر ضربه گردن درد گرفتیم، اما اینجا رو ببین ماشین جمع شده ...

راننده ماشین عقب (صدا در حد دالبی): این چه طرز رانندگی تو اتوبانه؟

من (صدا در حد سوسولهای خیابون جردن وقتی میخوان دانشگاهی صحبت کنند): لطفاً بریم چند متر جلوتر یک پارکینگ هست، باعث ترافیک نشیم ...

ساعت 9:10 صبح همان مکان

راننده ماشین عقب (صدا در حد سوسولهای خیابون جردن وقتی میخوان دانشگاهی صحبت کنند): جناب حالا میشه اینقدر به پلیس تلفن نکنید! بیمه تا زیر 2 میلیون تومن خسارت رو بدون کروکی پرداخت میکنه.

ساعت 9:35 صبح همان مکان

خانم من بار چهارم هست به 110 دارم زنگ میزنم، این مامورتون نمیخوان بیان؟ اینجا مثلاً اتوبان هست!

ساعت 9:45 صبح همان مکان

افسر پلیس: احتیاجی به کروکی نیست! برین بیمه پرداخت میکنن. اگر هم بالای 1.5 گرفتی بقیشو بیار واسه من!