سرزمین پاکی

سرزمین پاکی

سرزمین نیکی و مهربانی
سرزمین پاکی

سرزمین پاکی

سرزمین نیکی و مهربانی

خشونت، ابزار زندگی انسان یا حیوان


در تعاریفی که از یک جامعه "ایدآل" تو ذهنم هست، همیشه "الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ"، "انسانیت" بوده و انسانیتی که تعادل و اعتدال رو نگه داشته. مانند یک بند بازی که در لبه تیز پرتگاه، هیچ وقت فرصت خیلی چپ بودن یا خیلی راست بودن رو نداره و ادامه حرکت منوط به "میانه روی" هست.

کلمه "انسانیت" برایم کلمه کلیدی خوشایندیست. یه جورایی میشه روش به عنوان ترازو حساب کرد. ماهیتش بسیار ساده هست. یعنی "حیوان نبودن"! خارج از غرایض فیزیکی، که ابزار مشترک زندگی "ما" و "اونها"ست،

اگر حیوان الزامی در پوشش خود نداره، (برهنگی)

اگر حیوان غذای حیوان دیگری رو صاحب میشه، (دزدی)

اگر حیوان با خانواده خود ارتباط جنسی داره، (انحرافات اخلاقی)

اگر حیوان برای حفظ قلمرو، همجنسش رو زخمی میکنه یا از بین میبره، (خشونت)

اگر حیوان هیچ انگیزه ای برای "ارتقاء جایگاه ها"ی خودش نداره، (عدم تعالی)

اما انسان پتانسیل "حیوان" نبودن رو داره، این بستر خانوادگی و اجتماعی اطراف و محیطش هست که در این زمینه تعیین کننده هست.

در تحقیقات حیات وحش، گاهی اوقات رفتارهایی از برخی گونه ها ثبت شده که "بسیار تعجب بر انگیز" هست، مثل محبت شکارچی به شکار تازه متولد شده، یا وفاداری برخی زوج ها تا پایان عمر در برخی حیوانات، اما اون چیزی که بصورت عمومی "قانون جنگل" نامیده میشه، "طبیعت" زندگی کردنه.

با این دیدگاه، خشونت به عنوان یکی از ابزار زندگی جنگلی، به چه کار "انسان" فرهیخته در یک دنیای مدنی متمدن میاد؟ در هرکسی "میزان کنترل بر خود و جلوگیری از خشونت" یک شاخص هست برای پیدا کردن موقعیت خود در نمودار "انسانیت".

البته زندگی انسانها بسیار بسته به محیط اولیه زندگی، و نوع نگاه تربیتی سرپرستشان دارد. و این نوع نگاه "شخصیت" و تفکر فرد رو حد و حدود بندی میکنه.

بسیار باعث تاسف و ناراحتی میشه که هنوز میشنویم و میبینیم که "بسیاری" انسانها سبک "جنگل" رو به زندگی مدنی و متمدن ترجیح میدن. اگر امروز یک عرب مسلمان میتونه در یک جامعه چندفرهنگی در کنار چینی کمونیست، یا یک فرانسوی لائیک، یا آفریقایی بی خدا، زندگی معمولی رو داشته باشه، این نشانه چیست؟ آیا شما میتوانید در یک قفس مرغ و گرگ و مار و موش داشته باشید که بدون آسیب به هم زندگی کنند؟

بله، درسته، ما در قبال "تعالی" جامعه انسانی مسئولیم. هیچ کس نمیتونه ادعا کنه که فرهنگ و اخلاق و انسانیت جامعه به من ربطی نداره  چرا که ما اجتماعی زندگی میکنیم و محل زندگیمان جامعه است. در زمان غارنشینی شاید این ایده، به حق و درست مینمود اما امروز تک به تک افراد برای بالا بردن پرچم این "جنس" که انسان نامیده شده وظیفه دارند. اما ابزار بازدارندگی چیست؟ اعدام، شلاق، تجاوز، شکنجه، شما رو یاد چه محیطی میندازه؟

خشونت علیه زنان، کودکان، زندانیان سیاسی، دگراندیشان، حیوانات، خشونت جنسی، خشونت خیابانی و هزاران مورد دیگر روزانه اتفاق می افتد.

اون چیزی که بسیار موثر بر این داستان هست و متاسفانه به دلیل پایه بودن و بلندمدتی کمتر اهمیتش رو درک میکنند، "آموزش و اطلاع رسانی" هست.

من بانگ میزنم، فریاد میکنم، آی انسان ... خشونت ممنوع ...

این پست، انگیزه ای برای نوشتن بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد