سرزمین پاکی

سرزمین پاکی

سرزمین نیکی و مهربانی
سرزمین پاکی

سرزمین پاکی

سرزمین نیکی و مهربانی

سرزمین پاکی

اتفاقی از جستجوی کلمات صلح، برابری، دوستی ملل به منشور ملل متحد رسیدم که اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم در کشور ایالات متحده مورد توافق قرار گرفت ... با هم چند جمله اول اون رو مطالعه کنیم:

منشور ملل متحد

" ما مردم ملل متحد با تصمیم به محفوظ داشتن نسلهای آینده از بلای جنگ که دوبار در مدت یک عمر انسانی افراد بشر را دچار مصائب غیر قابل بیان نموده و با اعلام مجدد ایمان خود به حقوق اساسی بشر و به حیثیت و ارزش شخصیت انسانی و به تساوی حقوق مرد و زن و همچنین بین ملت‌ها اعم از کوچک و بزرگ و ایجاد شرایط لازم برای حفظ عدالت و احترام الزامات ناشی از عهد‌نامه‌ها و سایر منابع حقوق بین‌المللی و کمک به ترقی اجتماعی و شرایط زندگی بهتر با آزادی بیشتر، و برای نیل به این هدفها به رفق و مدارا کردن و زیستن در حال صلح با یکدیگر با یک روحیه حسن همجواری و به متحد ساختن قوای خود برای نگاهداری صلح و امنیت بین‌المللی و به قبول اصول و ایجاد روشهایی که عدم استفاده از نیروهای مسلح را جز در راه منافع مشترک تضمین نماید و به توسل به وسائل و مجاری بین‌المللی برای پیشبرد ترقی اقتصادی و اجتماعی تمام ملل مصمم شده‌ایم که برای تحقق این مقاصد تشریک مساعی نمایی.

و در نتیجه دولت‌های متبوع ما توسط نمایندگان خود که در شهر سانفرانسیسکو گرد آمده‌اند و اختیارات تامه آنان ابراز و صحت و اعتبار آن محرز شناخته شده است نسبت به این منشور ملل متحد موافقت حاصل نموده‌اند و بدینوسیله یک سازمان بین‌المللی که موسوم به ملل متحد خواهد بود تاسیس می‌نمایند.2 "

معتقدم کلید واژه های طلایی که در این پاراگراف قرار گرفته، اگر از حالت شعار و کلیشه بیرون بیاد، و بدون سوء استفاده از اون توسط ملت ها تکرار و تکرار بشه، کودکان فردای این کره خاکی، صلح و ثبات بین انسانها و طبیعت پاک رو تجربه خواهند کرد، انشاءالله

ما مردم

حفظ نسل آینده از بلای جنگ

جنگ و بلایای غیر قابل بیان

ایمان به حق بشر و شخصیت انسان

تساوی بین زن و مرد

تساوی بین ملل اعم از کوچک یا بزرگ

عدالت و احترام به حقوق

ترقی اجتماعی و آزادی

مدارا و دوستی

صلح و امنیت

عدم استفاده از نیروهای مسلح

ترقی اقتصادی

 

مشارکت عمومی

 

ما در هر کدام از این خانه ها چه نمره ای داریم و چه جایگاهی؟


1- منبع عکس

2- منشور ملل متحد در ویکی نبشته

ارباب یا قانون؟ آنچه شما خواسته اید ...

در تاریکخانه اندیشه مان، کدام روش رو درست میدونیم؟ ارباب و رعیت / مدنیت

روش اول، روشی بوده و هست که قرنها توسط تمدنها و رسوم مختلف در همه جای دنیا انجام شده است. روشی که محور آن، "رئیس" هست. قانون، استثناء، سلیقه، انتخاب، تفکر و ... همه و همه در تشخیص شخص رئیس هست. اوست که مهتر همگان محسوب میشود و لازم هست که دیگران از او اطاعت محض داشته باشند.

روش دوم اما روشی است که انسانها تصمیم میگیرند که گروهی رئیس باشند. و در بالاترین حالت، این گروه باید "بهترین ها" در هر رشته باشند. آنچه که تصمیم گیرنده است، قانون هست که مورد انتخاب و تائید همه جامعه بوده و بدین ترتیب هر کسی به سمت "خوب" قانون گام برداره مورد تشویق و هر کسی به سمت "بد" قانون بره، تنبیه میشه. خوب این "هر کسی" هر کسی میتونه باشه، پیر یا جوان، ثروتمند یا تهی دست، زن یا مرد، نظامی و سیاسی یا فرهنگی و بازاری ...

این دو روش به شدت در سبک زندگی خانواده ها ملموس هست، و در نهایت جامعه رو تشکیل میده ... بدین ترتیب یک زنجیره از تفکر نهانخانه اندیشه ما، خانواده ما و جامعه ما وجود داره که انتخاب میکنه ارباب رعیتی زندگی کنیم یا قانونمند و مدنی.


عکس:بهمن ماه 1390 جزیره قشم –  از خودم

فرصتی برای نو شدن

نوروز دوست داشتنی، داره کم کم از راه میرسه. برای ما ایرانیها، آغاز سال نو، با شروع فصل بهار، همزمان هست. سردی و سیاه و سفید زمستون، بار و بندیلشو جمع میکنه و خودش میره ... چون این روزا همه منتظر بهار هستند.  بهاری که مظهر "آفرینش" هست. بهاری که میگه امید به تازه شدن، اشتباه نبود .بهاری که بعد از اون همه سردی و خشکی، حالا آب رو روانه رودخونه ها میکنه و لباس سبز رو تن درخت ها.

دلم میخواد آرزو کنم که ای کاش همه ما آدمها هم مثل بهار، تغییر کنیم .بعد از اونهمه جنگ و تعصب و خشونت و ... کاشکی ما هم جوونه بزنیم ... از این درخت بی ریخت، خشک و خشن، ... هنوز هم امید گیاه زنده و سبز زیبای پر از شکوفه شدن، هست.

خیلی از سنت هایی که در فرهنگمون وجود داره، سمبولیک هست. رسم خونه تکونی و سفره هفت سین چیدن و دید و بازدید و سفر، رسوم خوشایندیست ... امیدوارم بتونیم افکارمون رو هم خونه تکونی کنیم، هفت سین دل بچینیم و سفری از اعتقاداتمون به اندیشه دیگران کنیم.

عید همگی مبارک باشه ... امیدوارم خودتون و خانواده سالم باشید و در کنار هم به خوشی

امسال اولین عیدیست که پدر خانوم ظاهراً پیش ما نیست ... امیدوارم خداوند رحمت کنه و روحش شاد باشه ...


منبع عکس اولیه

میزان حقیقت جویی در ما چقدر هست؟

justice.jpg

یک سوالی که همیشه از کودکی در ذهن داشتم این بوده و هست که اگر روزی خودم یا نزدیکانم، کسانی که بسیار دوستشون دارم، یا کسانی که برایم منافعی دارند، مرتکب اشتباهی شوند، چقدر حاضر به پذیرفتن این اشتباه خواهم بود؟ عددی بین 0% تا 100% طیف مختلف جواب ها خواهد بود. اما اون چیزی که بسیار اهمیت پررنگتری دارد، میانگین این اعداد در جامعه ایست که زندگی میکنیم. فرض کنید برادرتان به حق یا ناحق (که باز این هم جای فرهنگ سازی داره) مرتکب خشونت فیزیکی بر علیه شخص دیگری شود، اگر پدرتان پول شخصی را نپردازد، اگر تیم ملی فوتبال کشورتان ناجوانمردانه جهت تسویه حساب های گذشته، با گل خوردن از  تیمی، نتیجه مساوی بگیرد (که تیم سوم از جدول مسابقات حذف شود)، عکس العمل شما چیست؟

برای تخریب جریانی که آن را دشمن خود میپندارید، چقدر حاضرید به دروغ، "بدی" رو به آن نسبت دهید. اگر در جریان دادرسی، صرفاً با یک "بله" یا "خیر" شما، پرونده به نفعتان خاتمه یابد، چقدر حاضرید چشمتان را روی حقیقت ببیندید، و زبانتان آنچه "خلاف واقع" هست، بگوید.

به صرف داشتن روابط و یا احساسات، میتوان "حقیقت" رو کتمان کرد؟

...

... این یک سوال سخت است ...

پ.ن. امروز مطلبی رو تصادفی مطالعه کردم در ارتباط با یک عقیده اقلیت، نویسنده انواع و اقسام دروغ ها، تهمت ها و نارواها رو نسبت داده بود به پیروان این عقیده ... (پیامبر پیش بینی کرده اند که چنین اشخاصی در چند سال دیگه می آیند و آنها را لعن و نفرین کرده اند؛ حدیث داریم !! ... ) که چی رو ثابت کنه؟ اگر روزی بخواهم در ارتباط با حتی خشن ترین انسانها که مرتکب جنایت شده اند، دزدی کرده اند و تجاوز، تحقیق و اظهارنظر کنم، نباید یادم نره که "حقیقت" خیلی مهمتر از عقیده و یا حقم به تنهاییست.

منبع عکس: http://vista.ir/include/articles/images/235cdf786d7911df44f3da4d304c8d7b.jpg

خشونت، ابزار زندگی انسان یا حیوان


در تعاریفی که از یک جامعه "ایدآل" تو ذهنم هست، همیشه "الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ"، "انسانیت" بوده و انسانیتی که تعادل و اعتدال رو نگه داشته. مانند یک بند بازی که در لبه تیز پرتگاه، هیچ وقت فرصت خیلی چپ بودن یا خیلی راست بودن رو نداره و ادامه حرکت منوط به "میانه روی" هست.

کلمه "انسانیت" برایم کلمه کلیدی خوشایندیست. یه جورایی میشه روش به عنوان ترازو حساب کرد. ماهیتش بسیار ساده هست. یعنی "حیوان نبودن"! خارج از غرایض فیزیکی، که ابزار مشترک زندگی "ما" و "اونها"ست،

اگر حیوان الزامی در پوشش خود نداره، (برهنگی)

اگر حیوان غذای حیوان دیگری رو صاحب میشه، (دزدی)

اگر حیوان با خانواده خود ارتباط جنسی داره، (انحرافات اخلاقی)

اگر حیوان برای حفظ قلمرو، همجنسش رو زخمی میکنه یا از بین میبره، (خشونت)

اگر حیوان هیچ انگیزه ای برای "ارتقاء جایگاه ها"ی خودش نداره، (عدم تعالی)

اما انسان پتانسیل "حیوان" نبودن رو داره، این بستر خانوادگی و اجتماعی اطراف و محیطش هست که در این زمینه تعیین کننده هست.

در تحقیقات حیات وحش، گاهی اوقات رفتارهایی از برخی گونه ها ثبت شده که "بسیار تعجب بر انگیز" هست، مثل محبت شکارچی به شکار تازه متولد شده، یا وفاداری برخی زوج ها تا پایان عمر در برخی حیوانات، اما اون چیزی که بصورت عمومی "قانون جنگل" نامیده میشه، "طبیعت" زندگی کردنه.

با این دیدگاه، خشونت به عنوان یکی از ابزار زندگی جنگلی، به چه کار "انسان" فرهیخته در یک دنیای مدنی متمدن میاد؟ در هرکسی "میزان کنترل بر خود و جلوگیری از خشونت" یک شاخص هست برای پیدا کردن موقعیت خود در نمودار "انسانیت".

البته زندگی انسانها بسیار بسته به محیط اولیه زندگی، و نوع نگاه تربیتی سرپرستشان دارد. و این نوع نگاه "شخصیت" و تفکر فرد رو حد و حدود بندی میکنه.

بسیار باعث تاسف و ناراحتی میشه که هنوز میشنویم و میبینیم که "بسیاری" انسانها سبک "جنگل" رو به زندگی مدنی و متمدن ترجیح میدن. اگر امروز یک عرب مسلمان میتونه در یک جامعه چندفرهنگی در کنار چینی کمونیست، یا یک فرانسوی لائیک، یا آفریقایی بی خدا، زندگی معمولی رو داشته باشه، این نشانه چیست؟ آیا شما میتوانید در یک قفس مرغ و گرگ و مار و موش داشته باشید که بدون آسیب به هم زندگی کنند؟

بله، درسته، ما در قبال "تعالی" جامعه انسانی مسئولیم. هیچ کس نمیتونه ادعا کنه که فرهنگ و اخلاق و انسانیت جامعه به من ربطی نداره  چرا که ما اجتماعی زندگی میکنیم و محل زندگیمان جامعه است. در زمان غارنشینی شاید این ایده، به حق و درست مینمود اما امروز تک به تک افراد برای بالا بردن پرچم این "جنس" که انسان نامیده شده وظیفه دارند. اما ابزار بازدارندگی چیست؟ اعدام، شلاق، تجاوز، شکنجه، شما رو یاد چه محیطی میندازه؟

خشونت علیه زنان، کودکان، زندانیان سیاسی، دگراندیشان، حیوانات، خشونت جنسی، خشونت خیابانی و هزاران مورد دیگر روزانه اتفاق می افتد.

اون چیزی که بسیار موثر بر این داستان هست و متاسفانه به دلیل پایه بودن و بلندمدتی کمتر اهمیتش رو درک میکنند، "آموزش و اطلاع رسانی" هست.

من بانگ میزنم، فریاد میکنم، آی انسان ... خشونت ممنوع ...

این پست، انگیزه ای برای نوشتن بود.